loading...
ناز چت | سایت ناز
آخرین ارسال های انجمن
爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 217 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

سال 1389 رفته بودیم برای آموزش بدو خدمت. یکی از استادامون رئیس حراست استانمون بود. اومده ما رو نصیحت کنه میگه فرصتهای زندگی اونقدر زیاد نیست که بخوایم یکی یکی هدرشون بدیم "" آدم که تا آخر عمرش زنده نیست""
خو آخه یعنی چی؟ این چیه که میگی؟ آدم با فرغون تصادف کنه ضربه مغزی شه بهتر از اینه که اینجوری سوتی بده و ضایع بشه
حالا مگه قبول میکرد که سوتی داده
همه استاد داشتن مام استاد داشتیم
والا با ای نوناشون

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 214 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

امروز با مامانم نشسته بودم من داشتم از این تق تقی ها میزدم
مامانم اومده میگه تو چی جوری میزنی؟
از ساعت 3 تا 4 بهش آموزش تق تقی دادم
تازه موفق شده صداشو در بیاره
بعد به من میگه خوب دیگه بسه بده میخوام بندازمش دور
بالا خره ازم گرفت من که رفتم درس بخونم
دیدم داره تق تق میکنه ببینه چی جوریه
آخه این مامانه جو گیره ما داریم؟!!!!!!!!!!!!!!

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 242 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

چن وق پیش دختر عموم به آبجی م گف چقدر خوشدلی شما
این خانومم با سه سال سن دو وجب قد 15کیلو وزن برگشته
میگه *ولی چسمات میدن دالی دلوخ میدی*
آغا اینا به خودشونم رحم ندارن

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 339 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

پسرخالم معدلش شده ۱۹/۴۲ ، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم..والا بخدا

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 258 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

دندون عقلم داره در میاد یه ورصورتم عین گلابی یه وری شده 12 روزه درد میکشم...
آخرین باری که یادم میاد به مامانم التماس کردم مامان برام یه دکتر وقت بگیره ...(مامانم معلمه )
گفت:اه چقدر غر میزنی پاشو سوار بی ارتی (دقت کن میرسونمت و ماشین ببر کجا بود!) برو اون سر شهر درمانگاه دندونتو بکش !
حداقل مسیر--> 2 ساعت با بی ارتی
دندون عقلم :)))))
بی ارتی :|
مامانم :D
من :((
خو مادر بگو مادر واقعیم کوجاس برم دردمو به اون بگم :((

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 184 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

تازه داشتم چایی میخوردم،
یهو چایی چپ شد رو پام سوختم،،مامانم با نگرانی به پام نگا میکرد یهو اومد پامو گرفت بالا گفت؛آخیییییییی چایی ریخت رو قالی :|
من الان تو فکر پیدا کردن مامان واقعیمم:(

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 192 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

وای نمیدونین چی شد ک ...
یکی از دوستای مهد دخترخالم(پسر!) زنگ زد بهش ک با هم صحبت کنن!(5 سالشونه) دخترخالم هم نامردی نکرد رفت تواتاق دروبست شروع کرد حرف زدن درباره ی آیندشون!
وقتی اومد بیرون بهش میگم چی داشتین میگفتین؟؟ با یه حالت خاصی گف: عـــه به تو چـه؟؟ خـصـوصــی بـــود....!!
ما تا 10 سالگی تو دسشویی مورچه گیر مینداختیم،نجات میدادیم(!)اونوخ اینا..!!!
ینی در اوج ناباوری تف کرد تو شخصیتم...:((

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 187 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

اقا ما یه دختر خاله داریم 5 سالشه!!!!
اومده نقاشی کشیده(به همین برکت) بهمون نشون میده
میگه: میلاد بیاد باست نداشی تشیدم!!
گفتم کو بده ببینم عزیزم (o.0)
گفت: این تویی...... اینم منم...... اینـــــــــــم بچه هامون هستن!!!!!!
به خدا اینا بچه نیستن گودزیلان :)))

تعداد صفحات : 113

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام قسمت سایت فعال تر باشه؟
    از مطالب فانی فاز راضی هستی؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3114
  • کل نظرات : 502
  • افراد آنلاین : 21
  • تعداد اعضا : 896
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 143
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 1,730
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 5,823
  • بازدید ماه : 44,319
  • بازدید سال : 235,879
  • بازدید کلی : 3,131,470
  • ارتباط با مدیران